بدون شک می توان گفت انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 و حوادث بعد از آن نقش مهمی بر روند سیاسی ایران امروز دارد. تا مدت ها اتفاق اثرگذاری در صحنه سیاست داخلی ایران در این وسعت رخ نداده بود. واقعیت آن است که تا قبل از وقایع آن سال، انقلاب سال 1357 بعنوان مرجع بسیاری از کنش ها و مواضع سیاسی در ایران بود؛ دائما صحبت از آن بود تا آرمان های برباد رفته انقلاب 57 زنده شود، مسیر منحرف شده از انقلاب اصلاح گردد، عدالتخواهی وعده داده شده در شعائر انقلاب احیاء گردد، آزادی های موعود در اصول قانون اساسی برآمده از انقلاب محقق گردد، اسلام انقلابی دوباره در مرکز تصمیمات اجتماعی و سیاسی ایران قرار گیرد و خلاصه آن که هر گروه سیاسی بر اساس روایت خود از آن حادثه تاریخی، سعی در مشخص کردن موقعیت خود در سپهر سیاست ایران داشت و صد البته گروه های سیاسی رقیب در این میان مسئول انحراف از اصول اساسی انقلاب بودند. اما وقایع انتخابات 88 تمامی این معادلات را برهم زد. پس از آن است که موقعیت گروه ها و شخصیت های سیاسی و حتی اجتماعی، فرهنگی و هنری بر اساس موضع گیری هایشان در وقایع آن سال ها مشخص می شود؛ وقایعی که از آن با عنوان "فتنه" توسط حاکمیت و جریان های نزدیک به حاکمیت نام برده می شود. از آن زمان به بعد بود که واژگانی نظیر "سران فتنه"، "ساکتین فتنه"، "خواص بی بصیرت" و"کاسبان فتنه" وارد ادبیات سیاسی ایران می شود و از آن برای درهم کوبیدن جناح های سیاسی رقیب بخصوص توسط جریان اصول گرا بکار می رود. سوال آن است که چرا با تسلط نسبی حاکمیت پس از آن وقایع، همچنان از آن با این شدت و حدت یاد می شود و این چنین در مرکز توجه حاکمیت در ایران است؟ چرا هنوز سخن از آن است که فتنه های بزرگتری در راه است؟ نگرانی حاکمیت از آن وقایع در چیست؟ اصولا اهمیت وقایع انتخابات 88 و پس از آن در چیست؟ برای پاسخ به این پرسش باید دید دلایل و علل آن وقایع در چه بود.